ای دلت دریاچه نور هر جا که بی من نشستی خاطراطم را بیاد ار هر جا که بی من نشستی با من اندوه جدایی نمی دانی چه ها کرد خازرت اید که انشب از جنگلها گذشتیم بر روی تن درختان یادگاری می نوشتیم نفرین به دست سرنوشت تو رو از من جدا کرد بی تو در زندگی من لبانم خشکید بی تو ای دنیای شادی دلم پر از درد چون کبوترهای شاهی نگاهم بی تو سرد است گرجه دلم راشکستی خاطراتم را بیاد ار هر جا که بی من نشستی ای دلت دریاچه نور…..