چون حسودیش می شد دختر خاله ام از من قشنگتر نبود می ترسید جواد با من ازدواج کنه و اون را فراموش کنه من از جواد منتفر بودم ولی نمی توانستم بگویم دختر خاله میترا بدحوری عاشقش بود اما و می خواهم با اون ازدواج کنم اما علی منو نمی خواست. جواد هم پسز خوبی بود میترا فقط حسودیش می شد اخرش طاقت نیاوردم و به میترا گفتم من برادرت را دوشت دارم اخه علی خیلی پسر خوبی بود.
به من گفت تو بیسوادی سوالات را جواب نمی دی میدانی چرا؟
Comments Off on به من گفت تو بیسوادی سوالات را جواب نمی دی میدانی چرا؟
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد