من دوبی دوبی هستم قصه گوی اینترنتی در گذشته های نه چندان دور مردی با گربه اش که اسمش اسمیت بود زندگی می کرد وقتی گربه دیده نمی شد کافی بود این مرد گربه اش را صدا بزند و بگوید اسمیت اسمیت که گربه خوشگل و ناز ملوسش پیداش می شد این گربه موش می گرفت و یک جا جمع می کرد و ان مرد نیز به گرب پاداش و غذا می داد بعدها گربه مریض شد و دیگر کسی اونو ندید اما بعد از یکسال یک روز که مرد در اتاقش را باز کرد تا هوای تازه بهاری وارد اتاق شود ناگهان گربه ای را دید که شباهت عجیبی به اسمیت داشت اما این گربه اسمیت نبود ان گربه شد دوست جدید ان مرد.
داستان میو میو این گربه منو یاد اسمیت انداخت
Comments Off on داستان میو میو این گربه منو یاد اسمیت انداخت
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد