قاضی رو به زنه میکنه میپرسه: خانم شما چند سالتونه ؟
زنه میگه: 25 سال آقای قاضی!
قاضی میگه: خب حالا بفرمائید چند ساله که 25 سالتونه؟
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر میخواسته زنشو نصیحت کنه میگه: هر وقت تو دستشویی یه سوسک دیدی فوراً با دمپایی فورا نزن تو سرش، بی توجه از کنارش رد شو، این کار از صدتا فحش براش بدتره!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر و دوستش داشتن با لگد می زدن تو شکم همدیگه.
يکی از اونجا رد میشده میگه: شما دو تا دردتون نمیگيره؟
غضنفر میگه: نه پوتين پامونه!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر دستش شکسته بوده، میره دکتر، دستشو گچ می گیرن.
بعد غضنفر از دکتر می پرسه: آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستمو باز کنم آیا می تونم سنتور بزنم؟
دکتر می گه: البته، حتماً.
غضنفر میگه: چه عالی! چون قبلاً نمی تونستم!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
به نیوتن گفتند: چرااز افتادن سیب تعجب کردی؟
گفت: آخه من زیردرخت گلابی نشسته بودم!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر ريش پروفسوری داشته ميره پيش رفقاش، ميگه: هر سوالی دارين امروز از من بپرسين، فردا ميخوام ريش هامو بزنم!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
دیوانه اولی: من وقتی رو کلهام وامیستم خون تو سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهام جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه دیگه، چون پاهات مثل کلهات تو خالی نیستند!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
زن اولی: این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دندهاندها!
زن دومی: آره ولی حالا چی شده؟
زن اولی: مثلاً این شوهر من، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم، آخرش هم قبول نکرد که نکرد.
زن دومی: خوب چی رو داشتی براش توضیح میدادی؟
زن اولی:اینکه من آدم پر حرفی نیستم!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
به غضنفر میگن متاهلی یا مجرد؟
میگه: به نام خدا، کشاورزم!!!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
سه نفر رو می خواستند اعدام کنند.
اولی رو میذارن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
یهو اعدامی داد می زنه: زلزله!!! همه سربازان فرار می کنند و خودشون رو روی زمین می اندازند و اعدامی هم فرار می کنه.
دومی رو میذارن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
یهو اعدامی فریاد می زنه: طوفان!!! همه سربازان فرار می کنند برن محل امنی پناه بگیرن و اعدامی هم فرار می کنه.
سومی رو میذارن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
یهو اعدامی فریاد می زنه: آتش!!!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر میخواسته از همسایشون نردبونشونو قرض بگیره, با خودش فکر میکنه, میگه, الان اگه برم بگم نردبونتونو بدین, شاید همسایه بگه, نردبونمون کوتاهه, یا بگه, نردبونمون شکسته, یا بگه نردبونمون دادیم قرض به یکی دیگه. خلاصه میره دم خونه همسایه در میزنه, یارو میاد دم در میگه: بله بفرمایین کاری داشتین؟
غضنفر میگه: برو بابا شما هم با این نردبونتون!!!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
همیشه پشت سر هر مرد موفقی زنی هست. که, نتوانسته جلوی موفقیتش را بگیرد!
ارسال شده در 13 سال پیش
- گزارش تخلف
غضنفر داشته برای دوستانش تعریف می کرده: آره یه بار که رفته بودم جنگل، یکدفه یه خرس بزرگ گذاشت دنبالم، من می دویدم، خرسه هم پشت سر من می دوید تا اینکه یهو خرسه شروع کرد به لیز خوردن. حالا من همینجور داشتم میدویدم…
دوستش میگه: خب تو واقعا خیلی نترسیها. من اگه بودم حتما خراب میکردم!
غضنفر می گه: پس فکر کردی خرسه چرا داشت لیز می خورد؟