داستان دوم میکرب داره « Armin3D.com

داستان دوم میکرب داره

در بخش بدون دسته بندی — admin @ 10:34 am August 31, 2014

سلام بچه ها من دوبی دوبی هستم داستان گوی بچه های خوب  سلام بچه های عزیز و سلام بزرگسالان اینبار قصه میکرب رو براتون میگم امیدوارم از این داستان خوشتان بیاد این داستان رو با حوصله و لبخنی بر لب برای فرزند دلبندتان تعریف کنید نانسی و الیزابت 2 تا خواهر بودند نانسی 11 ساله بود و الیزابت 3 ساله بود این دو نفر تصمیم می گیرند در کنار ساخل دریا که نزدیکی خانه شان بود با هم قدم بزنند این 2 نفر از پدر و مادرشان اجازه گرفته بودند در خال قدم زدن به دریا و به مرغان دریایی نگاه می کردند به قایقها و به ادمهای دور برشون به بچه ها که بادبادک هوا می کردند الیزابت خواهر کوچولوی نانسی بر روی زمین یک گل دید خم شد تا اون گل رو از مین خاکی ساحل برداره که نانسی خواهر بزرگتر نانسی به اون گفت خواهر خوشگلم اون گل ذو زمین افتاده رو بر ندار الی پرسید برای چی برندارم نانسی گفت اون کثیفه و میکرب داره الیزابت گفت باشه خواهر جونم و در همین زمان مادر دختران بچه ها رو صدا زد و گفت بیاین خونه میخوایم نهار بخوریم بچه ها هم شاد و خندان رفتند خونه قصه ما بسر رسید کلاغه به خونه اش نرسید امیدوارم از این قصه لذت برده باشین تا یه وقت دیگه با یه داستان دیگه بای بای .

نظرات

فعلا نظری ثبت نشده است

RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.

امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد

Powered by Armin3D.com™ © 2004/2024 - All Rights reserved ® - Contact us